سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بچه جون باز من اومدم و تو نیومدی تو منو از رو بردی بچه میخواستم دیگه اینجا نیام و ننویسم اما دلم نیومد بهت خبر ندم که که که .... نی نی دوم خاله فاطمه هم اومد اما تو نیووووووووووووووووووووووومدی خاله فاطمه میگفت که ستایش وقتی ابجی کوچولوشو دیده کلی تعجب کرده و اولش فقط نگاش میکرده ههههههههه لابد با خودش گفته این دیده چیه اینجا چی چال داله بیچار ستایش خیلی جیگر دلم براش میسوزه حالا دیگه همه توجه ها میره سمت هیوا کوچولو و ستایش خانم هم حسودی...